کد مطلب:12362 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:308

نجران و مدینه
«قتل اصحاب الاخدود(4)النار ذات الوقود(5)اذهم علیها قعود(6)و هم علی ما یفعلون بالمؤمنین شهود(7)و ما نقموا منهم الا ان یؤمنوا بالله العزیز الحمید.»(8)بروج / 4 تا 8

ترجمه: 4- مرگ و عذاب بر یهودیان شكنجه گر، بپادارنده گودالهای آتش.

5- گودالهایی پر از آتش شعله ور.

6- در آن هنگام كه در كنار آن نشسته بودند.

7- و آنچه را كه در مورد مؤمنان (از آزار و شكنجه) انجام می دادند (با خونسردی تمام) تماشا می كردند.

8- این آزارها و انتقامجوییهای آنان در حق مؤمنان تنها و تنها برای آن بود كه اینان به خداوند عزیز و حمید ایمان آورده و در این راه گام برمی داشتند.

روزهای سخت سپری شد تا آنكه سال حزن و اندوه فرا رسید. نجران و یثرب [1] به نظر



[ صفحه 128]



می آمد كه از صحنه حوادث دورند. نجران مركز نصرانیت در بلاد عرب بود، و در یثرب و نواحی شمال حجاز مستعمره های یهود قرار داشت. ممكن است تصور شود كه وضع و موقف نصارای نجران نسبت به اسلام با وضع و موقف یهود شمال اختلافی نداشته است، و این دو قوم هر دو اهل كتاب بودند، و انجیل و تورات می خواندند، و همه رسولان و رسالتهای خدا را قبول داشتند. ولی، نه، چنین نبود. بلكه موضع این دو گروه در واقعیت تاریخی كاملا اختلاف داشته است.

نصارای نجران عربهای مؤمن بودند، و در میان آنان پارسایان نیكوكار زندگی می كردند كه قلبشان و گوش دلشان سرشار از اخلاص در عبادت و بی اعتنایی به شهوات و بی میلی به ظواهر دنیا بود.

یهودیان یثرب بیگانه هایی بودند كه به آن سرزمین هجوم آورده بودند، و در میان اعراب رخنه كرده بودند. آنها ادعا می كردند كه پیروان موسی (ع) می باشند در حالی كه این ادعا را وسیله ای برای استمار دیگران ساخته بودند. در میان آنان چند تن از آگاهان مذهبی وجود داشتند كه آنان هم از دین بركنار و به دنیا مشغول شده بودند.

نصارای نجران كمی پیش از ظهور اسلام در این تردید و بدبینی افتادند كه: یهود از گروه مردمی بودند كه خودشان مژده و بشارت به بعثت پیامبر خاتم را رواج می دادند. اما با این مژده ها، قصدشان این بود كه پرده ای بر چشمان عرب بیفكنند تا عرب چهره آنان را به رنگ و نشانه گناه و خیانت نبینند. و اعمال زشتشان در توطئه هایی كه نسبت به مسیحیان و مسیح علیه السلام می كردند پنهان بماند، و كسی متوجه ریاكاریها و حیله های آنان نشود. باید دانست كه صداقت و وفا واقعا از قوم یهود كاملا دور بود، همان گونه كه حضور یهود در محیط ستمكاران قریش یعنی از بلاد حجاز و از سرزمین بعثت دور بود. اما نصاری به طور كلی چنین نبودند كه این خیانت را فراموش كنند، تا چه رسد به آنكه نصارای نجران خیانت دیگر یهود را كه زمان زیادی بر آن نگذشته بود فراموش نمایند؛ خیانتی كه قربانیان آن در اولین پیمان و ارتباطشان با نصرانیت به بیست هزار تن از نصارای عرب رسید.

فاجعه زشت و غم انگیز وقتی به وقوع پیوست كه یك راهب صالح نصرانی به عنوان نماینده به دیار آنان آمد. در حومه نجران خیمه ای برای او ساخته شده بود كه روزگار را



[ صفحه 129]



در آن به عبادت خدا می گذرانید. جوانی عرب از اهل آنجا بر او حمله كرد و اینان بردین عرب یعنی اهل شرك بودند كه درخت خرمای بلندی را به عنوان بت برای خودشان انتخاب كرده بودند كه در آن روز، در كنار درخت خود به پرستش آن مشغول می شدند، و بهترین لباس و بهترین زینت زنان خود را بر آن درخت می آویختند. نام آن جوان عربی «عبدالله بن ثامر» بود. پدرش او را نزد ساحر مشهوری در آنجا فرستاد تا اسرار صنعت را به او تعلیم دهد. هر دفعه كه در مسیرش به قصد ساحر از خیمه آن راهب نصرانی می گذشت مدت زیادی نزد او می ایستاد و به نیایشها و دعاهای او گوش فرا می داد. (به دست همین جوان بود كه بیشتر عرب نجران نصرانی شده بودند). هنگامی كه «ذونواس» به تحریك یهود یمن به سوی اینان حركت كرد، و آنان را به یهودیت دعوت نمود، و آنان را مخیر ساخت میان اینكه یهودی شوند و یا كشته گردند. اینان یهودیت را نپذیرفتند و ترجیح دادند كه در حمایت از دینشان جان فدا كنند، و به فیض شهادت نائل شوند. ذونواس به سپاهیان خود كه تماما یهودی بودند دستور داد تا گودالی عمیق حفر كردند، و در آن آتش فراوان افروختند. آنگاه هزاران تن از نصارای مؤمن را به زور آوردند، و در آن گودال پر از آتش افكندند، در حالی كه یهودیان ظالم وخیانتكار بر بالای سر آنان مسلط بودند. هر نصرانی كه می كوشید خود را از آتش نجات دهد با ضربه شمشیر او را می كشتند.

این فاجعه غم انگیز قربانیان و شهیدان مدتها ادامه داشت، و در خبر است كه عده این قربانیان و مردان نزدیك به بیست هزار تن رسید. نصارای نجران بر اثر این فاجعه دردآور تا زمان بعثت پیامبر اسلام شبها را به بیداری می گذراندند. آیات سوره بروج درباره همین قربانیان باایمان و درباره خیانت همان یهودیان خونریز كه به «اصحاب اخدود» موسوم شدند نازل گردید:

والسماء ذات البروج(1)و الیوم الموعود(2)و شاهد و مشهود 30(قتل اصحاب الاخدود(4)النار ذات الوقود(5)اذهم علیها قعود(6)و هم علی ما یفعلون بالمومین شهود(7)و مانقموا منهم الا ان یؤمنوا بالله العزیز الحمید(8)الذی له ملك السموات و الارض والله علی كل شی ء شهید(9)ان الذین فتنوا المؤمنین و المؤمنات ثم لم یتوبوا فلهم عذاب جهنم و لهم عذاب الحریق.(10)

بروج / 1 تا 10

ترجمه: 1- سوگند به آسمان كه دارای برجهای بسیاری است.



[ صفحه 130]



2- و سوگند به آن روزی كه وعده آن داده شده است.

3- و سوگند به شاهد و مشهود: پیامبر خدا كه شاهد و گواه اعمال بندگان است و مشهود: قیامت و امت است.

4- مرگ و عذاب بر یهودیان شكنجه گر كه برپاكنندگان گودال آتش برای مسیحیان مؤمن بودند...

عرب حجاز قبل از اسلام از فاجعه دردناك و اندوهبار گودال آتش )اخدود( بی خبر و دور بودند، و لذا به بشارتی كه یهود درباره بعثت پیامبری كه زمانش فرارسیده بود گوش می دادند، بی آنكه نسبت به اعمال و ماجرای یهود، در باب این بشارت احساس تردید كنند، و درباره هدف آنان بدبین باشند. اما نصارای نجران در كار یهود شك و بدبینی داشتند. یهودی كه پیامبرشان موسی را نافرمانی كردند، و به مسیح كافر شدند و به او و مؤمنانی كه از او پیروی می كردند توطئه و خدعه نمودند مصطفی (ص) مبعوث شد در حالی كه اهالی نجران بر نصرانیت خود بودند. نصرانیهای آنجا به گواهی مورخان اسلام از اهل فضل و تقوا و استقامت بشمار می آمدند. اخبار مربوط به بعثت را از همسایگان خود و همدینان خودشان یعنی نصارای حبشه شنیده بودند. و پیش بینی و انتظارشان این بود كه یهود رفتار خصمانه و پلیدی نسبت به دین جدید خواهد داشت. اگر چه این رفتار و موضع هنوز شروع و آشكار نشده بود.

نصارای نجران ناگزیر بودند كه درباره اسلام و پیامبر عربی و امی آن به یك رأی و اطلاع مطمئنی دست یابند، و این چیزی بود كه در امواج و گرداب اخبار و شایعات كه در مسیرش به سوی آنها با لغزش و اضطراب همراه بود دسترسی به آن نداشتند. در نتیجه این اخبار به صورت مشوش و آمیخته به آنان می رسید. و لازم بود كه هیأتی از خودشان را معین كنند، و به مكه بفرستند تا خبر یقینی و صحیح را درباره دین جدید برایشان بیاورد، و از این جهت به حقایق و اخبار درست كاملا آگاهی یابند.

این هیأت آماده شد، و راهش را به سوی شمال بجانب مكه در پیش گرفت: بیست تن كه در میانشان صاحبنظران و اهل دانش بودند، هدف آنان این بود كه با پیامبر اسلام دیدار كنند و با او به گفتگو بنشینند، و درباره مطالب و حقایقی كه پس از شش قرن و



[ صفحه 131]



اندی از میلاد مسیح آورده است تحقیق نمایند. قرار شد محل این دیدار در خانه خدا باشد.

آنان آمدند، و با پیامبر كه محل گفتگوی خود را كنار كعبه انتخاب نموده بود ملاقات كردند. از او درباره دینش پرسیدند. پیامبر از اسلام مطالبی را برای آنان توضیح نمود. آنان پس از شنیدن آن حقایق دانستند كه گفتارهای او حق است و از جانب پروردگارشان می باشد.

پیامبر آیاتی از قرآن را برایشان تلاوت نمود. آنان پس از شنیدن آیات از فرط خشوع اشك از دیدگانشان جاری شد. دلهای مؤمنشان با آن كلمات و آیات صفا و روشنی یافت؛ كلماتی كه كوههای بزرگ و سنگین در برابر آن خاشع می شوند...

آنان به ندای خدا و دعوت رسول خدا (ص) پاسخ مثبت دادند. در راه كه از نزد پیامبر گرامی به جانب كعبه می آمدند با ابوجهل كه همراه گروهی از طاغوتیان قریش بود مواجه شدند. بر آنها گران آمد كه این گروه نصاری كه اهل كتاب بودند پیامبری محمد (ص) را تصدیق كنند. و در نتیجه از تكذیب مشركان قریش شك و بدبینی در اذهان و افكار عرب ایجاد كنند. آنها به گروه نصاری چنین گفتند: «خداوند شما را نومید و ناكام گرداند. كسانی از اهل دینتان شما را مأمور ساختند كه بكوشید برای آنان از این مرد خبرهایی ببرید. ولی گفتگوهای شما با او هیچ اطمینان و موفقیتی را به بار نیاورد. بلكه از دین خودتان هم دور و منحرف شدید، و آنچه را كه او گفت تصدیق نمودید. ما احمق تر از شما هیچ گروهی را نمی شناسیم.»

مؤمنان مسیحی چنین پاسخ دادند:

«سلا بر شما، ما شما را به جهل و نادانی نسبت نمی دهیم. آنچه را كه معتقدیم و به آن مؤمنیم متعلق و مربوط به خود ماست. و اعتقادی را كه شما دارید نیز متعلق به خود شماست. ولی بدانید كه ما برای خودمان و قوم خودمان درباره هیچ نعمت و خیری كوتاهی و درنگ نكرده ایم، و برای سعادت خود و مردم خودمان راه خودخواهی و تكبر را در پیش نخواهیم گرفت.»

نقل است كه آیات زیر از سوره مائده مكی درباره همین جریان نازل شده است:

«لتجدن اشد الناس عداوة للذین امنوا الیهود و الذین اشركوا، و لتجدن اقربهم مودة



[ صفحه 132]



للذین آمنوا الذین قالوا انا نصاری ذلك بان منهم قسیسین و رهبانا و انهم لایستكبرون(82)واذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق، یقولون ربنا آمنا فاكتبنا مع الشاهدین(83)و ما لنا لانؤمن بالله و ما جاءنا من الحق و نطمع ان یدخلنا ربنا مع القوم الصالحین.»(84)

مائده / 82 تا 84

ترجمه: 82- ای رسول ما، مسلما یهود و مشركان را دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان خواهی یافت. و آنان را كه می گویند ما مسیحی هستیم نزدیكترین دوستان به مؤمنان می یابی. این بدان سبب است كه در میان مسیحیان افرادی دانشمند و تارك دنیا هستند، و آنان همان كسانی می باشند كه در برابر حق تكبر نمی ورزند.

83- مسیحیان، هر زمان كه آیاتی را كه بر پیامبر نازل شده است بشنوند می بینی كه دیدگانش از شوق اشك می ریزد، به سبب حقیقتی كه دریافته اند. آنان می گویند: پروردگارا ما ایمان آوردیم. ما را جزء شاهدان و گواهان حق ثابت قدم گردان.

84- آنان می گویند: چرا ما به خدا و آنچه از حقیقت به ما رسیده است ایمان نیاوریم، و حال آنكه آرزو داریم خدا ما را در زمره صالحان قرار دهد؟!


[1] كه نام آن بعدا به «مدينةالنبي» شهر پيامبر تبديل شد.